سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                           نسیم قدسیان


 زندگی نامه شهید محمد بخارایی

بخارائی

شهید محمد بخارائی فرزند علی اکبر در سال 1323ه.ش در جنوب شهر تهران به دنیا آمد او پس از پایان دورة مدرسه با شهید رضا صفار هرندی دوست صمیمی شد و در جلسات حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی اصغر هرندی با اسلام و افکار روشنفکرانه در نهضت امام آشنا گردید.

 با آغاز نهضت امام خمینی، شهید بخارائی و شهید هرندی با مؤتلفه اسلامی آشنا شدند و شهید عراقی آن ها را برای جهاد مسلحانه شایسته یافت و آنان را با شهید امانی مرتبط ساخت.

 شهید امانی تحولی نو در روحیه آنها پدید آورد و شرکت در دوره های تمرین مسلحانه روابط آنها را مستحکم کرد. او در عملیات بدر برای اجرای در کلمه الهی در به هلاکت رساندن حسنعلی منصور نقش ویژه ای داشت و پس از شلیک دو گلوله به طرف منصور، از صحنه بیرون آمد ولی با لغزیدن پای او روی یخ خیابان در جلوی مسجد سپهسالار سابق (مدرسه شهید مطهری فعلی) به زمین افتاد و دستگیر شد ولی در کلانتری بهارستان به نصیری معدوم با شجاعت و صراحت پاسخ هایی داد که او برآشفت و با عصای مارشالی به دهانش زد و آن را غرق خون کرد.

 شهید بخارائی با اینکه نوجوانی 20 ساله بود ولی در باز جوئی ها و بیدادگاه همگان را از بلاغت و فصاحت و شجاعت خود به تحسین واداشت. شهید بخارائی در سحرگاه 26 خرداد 1344 همراه سه شهید دیگر با نشاطی کامل و با فریاد الله اکبر شهادت را پذیرا شد.

شهید امانی

امانی

شهید محمد صادق امانی همدانی در سال 1309 در تهران متولد شد. وی که از کسبه بازار تهران بود بنابر بر نقل حاج مهدی عراقی: «خودش یک مجتهد بود و قریب 6 هزار حدیث از حفظ بود و مربی اخلاق بود، درس اخلاق داشت، بچه های زیادی از شاگردانش بودند که روزهای جمعه بخصوص به آنها درس اخلاق می داد» شهید صادق امانی در گروه شیعیان فعالیت داشت و پس از آن با نظر حضرت امام(ره) به همراه جمعی از یاران اقدام به تأسیس مؤتلفه اسلامی کرد و پس از مدتی رهبری شاخه نظامی مؤتلفه را عهده دار شد و طراح عملیات بدر در اجرای حکم الهی درباره حسنعلی منصور بود. وی پس از واقعه کشته شدن منصور، تحت تعقیب قرار گرفت و پس از ده روز یعنی روز یازدهم بهمن ماه 1343 در منزل ابوالقاسم رضوی فرد دستگیر و به دنبال حکم دادگاه نظامی شاه به همراه همسنگران خود بخارائی، نیک نژاد، صفار هرندی در 26/3/1344به درجه رفیع شهادت نائل گردید وی نقش اساسی در رهبری مؤتلفه بر عهده داشت و در تربیت شاگردانی کوشید که از جمله ایشان شهیدان اندرزگو، بخارایی، نیک نژاد و صفار هرندی را می توان نام برد. لحظات قبل از شهادت وی و یارانش، لحظات بی قراری برای وصال ذکر نموده اند.

شهید صفار هرندی

صفار هرندی

شهید رضا صفار هرندی فرزند علی اکبر در سال 1325 در خانواده ای اهل علم و تبلیغ دین به دنیا آمد. برادرش حجت الاسلام حاج شیخ علی اصغر هرندی روحانی آزاده خدوم و مردمی بود که علاوه بر اقامه نماز جماعت در مسجد دروازه غار تهران و منبر و تعلمیات دینی، مغازه پارچه فروشی داشت و از این راه زندگانی را اداره می نمود و نمونه ای از کسب پاکیزه اسلامی را در عمل آشکار می کرد. شهید رضا صفار هرندی در این خانواده پرورش یافت. پس از دوره ابتدایی، دروس دینی را نزد برادرش خواند و در مغازه او به کار مشغول شد. وی در مسجد برادرش در امر تبلیغ دین و ارتباط با نوجوانان و کشاندن آنها به راه دین فعال بود. در همین رابطه با شهید محمد بخارایی و شهید نیک نژاد آشنا شد و با آنها درباره مسائل اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر کار می کرد. با شروع نهضت امام خمینی(ره)، او و یارانش، به انجام وظیفه انقلابی رو آوردند و بالاخره در مسیر این نهضت خدایی، با موتلفه اسلامی آشنا شدند و به طرف جهاد مسلحانه رو آوردند. شهید هرندی روز عملیات اعدام انقلابی منصور پشتیبان شهید بخارایی بود و توانست پس از پایان عملیات از صحنه بیرون آید ولی وقتی که می خواست وسایلش را از خانه بردارد و به اتفاق شهید نیک نژاد زندگی مخفی را آغاز کند دستگیر شد. وی در سحرگاه 26 خرداد 1344 به همراه همرزمانش توسط مزدوران شاه تیرباران و شهد شیرین شهادت را نوشیدند.

 شهید نیک نژاد

نیک نژاد

شهید مرتضی نیک نژاد در سال 1321 در جنوب شهر تهران در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. از نوجوانی تدین و تعهد وی همه را تحت تاثیر قرار می داد. وی پس از پایان دوره ابتدائی در بازار تهران به شغل گالش فروشی اشتغال داشت. او با آشنایی با شهید رضا صفار هرندی در جلسات دینی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ علی اصغر هرندی شرکت کرد و با آشنایی با شهید بخارایی، جمعی صمیمی تشکیل دادند و از همین جمع با موتلفه اسلامی آشنا گشتند. وی در جریان عملیات بدر نفر دوم عملیات و پشتیبانی کننده شهید بخارایی بود که پس از اینکه شهید بخارایی منصور را به سزای خیانتهایش رساند چند تیر شلیک کرد که مامورین طاغوت را از توجه به بخارایی منصرف سازد. این گلوله ها به ناودان مجلس و شیشه اتومبیل بنزی که منصور را در آن انداخته و به بیمارستان می بردند اصابت کرد و شیشه جلوی بنز را خرد کرد. وی از صحنه عملیات خارج شد ولی به همراه شهید صفار هرندی دستگیر شد. در دادگاه تجدید نظر طاغوت با اینکه مریض و قادر به حرکت نبود اما به دستور رئیس دادگاه نظامی، او را با برانکارد به جلسه آوردند و در حالی که روی نیمکت دراز کشیده بود، او را محاکمه کردند. وی در سحرگاه 26 خرداد 44 در حالی که با چهره ای خندان به سوی چوبه های تیرباران می دوید تکبیر گویان و سپاسگزار از خداوند به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90 خرداد 25 توسط سید داود