سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                           نسیم قدسیان


 امام خمینی

دانشگاه 

حضرت امام در کنار اهتمام جدی به حوزه های علمیه همواره در اندیشه و سیاسی خویش نقش مهمی برای دانشگاه و دانشگاهیان قائل بودند؛ ایشان در بیانات متعدد خویش با عبارات گوناگون این مطلب را متذکر شده اند که «دانشگاه، مبدءِ همه تحولات است»؛ «مقدرات این مملکت، دست این دانشگاهی هاست.»، و «از دانشگاه [است که] باید سرنوشت یک ملت تعیین شود». دانشگاه از دیدگاه امام خمینی(ره) آنقدر اهمیت دارد که اگر نقش واقعی خود را نداشته باشد، همه چیز مملکت ازدست خواهد رفت. ایشان در جمله ای این اهمیت را گوشزد کرده اند: «اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست برود، همه چیزمان از دستمان رفته است». بنابراین، می توان نتیجه گرفت که دانشگاه هم منشاءِ دردها و فسادهای موجود و هم منشاءِ اصلاح کشور است و بسته به اینکه دانشگاهها، استادان و دانشجویان چه جهت گیریهایی داشته باشند، ثمرات آن نیز مشخص خواهد شد. امام خمینی (ره) می فرمایند: «دانشگاه خوب، یک ملت را سعادتمند می کند و دانشگاه غیراسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را عقب می زند» و در جای دیگر می فرمایند: «وابستگی یا استقلال، در قید و بند بودن و اختناق یا آزادی، تابع تربیتهای دانشگاهی است». پس اگر متولّیان دانشگاه افرادی خوب و صالح باشند، نسلهای حاضر و آینده درست تربیت می شوند و اگر افراد غیرصالح باشند، این نسلها نیز غیرصالح تربیت خواهند شد. از این جهت است که امام می فرمایند: «دانشگاه است که امور کشور را اداره می کند و دانشگاه است که نسل های آینده و حاضر را تربیت می کند. و اگر چنانچه دانشگاه در اختیار چپاولگرهای شرق و غرب باشد، کشور در اختیار آنهاست». و برای این مقدرات و تحولات کشور در مسیر صلاح صورت پذیرد، ایشان تنها راه را اسلامی شدن دانشگاهها می دانند. 


  

2. رهبری و مدیریت  

امام با تمسک به ایمان قوی الهی و تمسک به سیره ائمه معصومین (ع) عناصر و شالوده های مدیریتی را به کار گرفته و از این اصول هرگز غفلت نمی ورزید؛ موضوع برنامه ریزی، برای امام بسیار مهم است و در کار پیشبرد اهداف و تحقّق آرمانهای خود، بی تردید برنامه ای حساب شده را در پیش داشت. مطالعه حرکت مبارزاتی امام، از آغاز تا فرجام، نشان می دهد که وی به روند جریان نهضت کاملاً احاطه داشت. در آغاز به نقد دولتهای جائر و سپس متوجّه عناصر اصلی رژیم گذشته و حتی عوامل خارجی آنها می شود. به تربیت و تعلیم کادر لازم برای آینده می پردازد و آنان را در صحنه علم و عمل، کار آزموده می سازد. با تدوین نظریه ولایت فقیه، مبانی نظری برنامه و حرکت خویش را به جامعه علمی و اسلامی ارائه می دهد.

و در مرحله بعد، نیروها و امکانات را شناسایی کرده و با تناسب قدرت و توانشان مسؤولیت را به آنان واگذار نموده و نیروهای انقلابی را سازمان می بخشد. در کار گزینش نیروها و تفویض اختیار به آنان، دقیق ترین ملاکها را به کار می گیرد. بر اطرافیان خویش شدیدترین نظارت ها را به کار می گرفت؛ اگر اندکی در خرج بیت المال، از خواست وی تجاوز می کردند، از آنان باز خواست می نمود. هر گز به آنان اجازه نمی داد که برای حمایت از او، در قبال بد گویان، دهان به بدگویی و غیبت باز کنند. نظارت او بر کار مسؤولان نظام، پس از تشکیل حکومت، از فردی در شرایط سنی و توان جسمی او، کاری شگفت و اعجاب انگیز بود. آنچنان در جریان مسائل حضور داشت که بارها و بارها، دیگران به هنگام گزارش تازه ترین خبرهای خود به ایشان، در می یافتند که وی قبلاً خبر را دریافت کرده است.

3. مدیریت بحران

پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد بحران ها و تهدیدات بسیار خطرناکی می باشیم که امام با هوشمندی و اعتماد به نفس و با استعانت از قدرت بی منتهای الهی و با پشتیبانی مردم متدین موفق به اداره این بحرانها گردید. از قبیل؛ بحران های قومی و منطقه ای، اشغال سفارت آمریکا در تهران، انقلاب فرهنگی، عزل اولین رئیس جمهور، جنگ مسلحانه گروههای مخالف، ترورهای بعد از انقلاب و طراحی کودتا علیه انقلاب، وقوع جنگ تحمیلی هشت ساله -که دارای ابعاد بین المللی بود- و وقایعی همچون کشتار حجاج ایرانی در مراسم برائت از مشرکین، قتل عام فجیع مردم حلبچه در جریان بمباران شیمیایی این شهر (از سوی هواپیماهای عراقی)، کشتار بیگناهان در بمباران های وسیع مناطق مسکونی، حضور ناوگان های دریایی آمریکا، و اروپا در خلیج فارس در حمایت از صدام، هدف قرار دادن هواپیماهای مسافربری ایران بر فراز خلیج فارس به وسیله نیروهای نظامی آمریکا و سرانجام در داخل نیز عزل قائم مقام رهبری و بازنگری قانون اساسی، از دیگر مسائلی است که نماینگر درایت و توانایی حضرت امام خمینی در قبال مسائل پیچیده و بحران های مختلف است.

با مروری اجمالی بر تحولات سیاسی و حیاتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، می توان دو خصلت در شیوه رهبری امام، به خوبی مشاهده کرد؛ در واقع مدیریت صحیح، تدّبر، بهره گیری از نظرات مشورتی بزرگان انقلاب و از همه مهم تر شجاعت بود. ایشان در زمانی که می بایست با تأسیس نهادها و ارگان های سازمان بخش، از هرج و مرج طبیعی پس از هر انقلابی جلوگیری می کرد، با تأسیس نهادهایی چون شورای انقلاب، کمیته های انقلاب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دادگاه های انقلاب و...، در این جهت اقدام کرد. هنگامی که می بایست برای تثبیت جمهوری اسلامی ایران بر تصویب قانون اساسی، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مجلس، اصرار می ورزید، در همین راستا عمل کرد.

در زمانی که هر گونه اختلاف و چندگانگی در میان مسئولین کشور، آفتی در راه تحکیم انقلاب اسلامی به شمار می آمد، به محض بروز اختلافات، مسئولین و گروه های سیاسی رابه «وحدت کلمه» دعوت می نمود. نمونه بنی صدر نیز از جمله مواردی است که امام خمینی در زمان خاص خود، به بهترین شکل عمل کرد. در جایی که بنی صدر توانست رأی اول را در انتخابات ریاست جمهوری بدست آورد، حکم او را در بیمارستان تنفیذ کرد و در عین حال به او تذکر داد تا ما بین قبل و بعد از ریاست جمهوری، در اخلاق روحی اش تفاوتی ایجاد نشود. در هنگامی که بنی صدر، حجت الاسلام سید احمد خمینی را برای پست نخست وزیری برگزید، با این مسأله مخالفت کرد و در نهایت هنگامی که از اهداف اصلی انقلاب اسلامی دور شد و مجلس نیز رأی به عدم کفایت سیاسی او داد، بنی صدر را از ریاست جمهوری اسلامی ایران، عزل کرد.

نمونه دیگر آغاز تهاجم نظامی عراق علیه ایران است. حمله 31 شهریور 59 برق آسا بود و نفس را در بسیاری سینه ها حبس می کرد. حتی برخی دولتمردان آن روز کشور هم نشانه هایی از نا امیدی را در گفته ها و لحن شان بروز می دادند. در آن برهه خطیر بود که صفحه های تلویزیون سیمای نورانی، آرام و متبسم امام(ره) را نشان دادند؛ آرامش امام از میان کلمات ساده و صمیمی اش به قلوب تک تک مردم ایران جاری شد: «چیزی نیست... دیوانه ای آمده سنگی انداخته و رفته... در جنگ جوهره آدم ها معلوم می شود.». همین طمانینه و آرامش بود که جنگ هشت ساله تحمیلی را به حماسه ای باشکوه و الگوساز برای ملت های مسلمان و نیز کارگاهی عظیم برای ساخته شدن کادرهای مدیریت اجتماعی و پیشرفت های شگرف علمی و تکنولوژیک تبدیل ساخت. آن روز در ذهن مغرور صدام و حامیانش چنین می گذشت که کار انقلاب اسلامی به سه روزی، هفته ای و یا حداکثر یک ماهی پایان می پذیرد. اما امام بود که از سرنوشت شوم صدام خبر و حذر می داد و آینده را از آن انقلاب رهایی بخش اسلامی، مسلمانان به پاخاسته و مستضعفان جهان معرفی می کرد: «اگر باور کنیم، می توانیم».

4. قاطعیت و شجاعت

شجاعت، بی باکی و قاطعیت امام ویژگی دیگر سیره سیاسی وی بود. شجاعت امام به حدی است که آن روز که همه از بردن نام شاه، بدون آوردن پیشوند اعلیحضرت همایونی وحشت داشتند، او قیام کرد و با شدیدترین لحن ممکن، نیرومندترین عنصر مستکبر جامعه خویش را مخاطب ساخت و گفت: «تو مگر بهائی هستی که من بگویم کافر است بیرونت کنند...» و آن روز که برخی مدعیان در خانه هایشان بر خود می لرزیدند و در آرزوی تفاهم و عدم ستیز با دشمن بودند، او فریاد بر آورد: «خمینی را اگر دار بزنند، تفاهم نخواهد کرد.» امام به هنگام تبعید و در اوج خفقان رژیم شاه، به علما نوید می داد و از آنها می خواست به بهانه معلوم نبودن نتایج قابل پیش بینی، دست از مبارزه و آگاهی بخشی بر ندارد. بدین گونه برخورد قاطع ایشان با مسائل و عدم سازش و گذشت در راه تحقق اهداف مبارزه، تلاش بسیاری از لیبرال ها و میانه روها را برای وادار کردن امام به اتخاذ سیاست معتدل تر و به اصطلاح گام به گام آن گونه که مهندس بازرگان می گفت، خنثی نمود.

5. موقعیت شناسی و درایت

همین روحیه و استقلال باعث شده بود که امام گاهی در عالم سیاست پیروزی را نه تنها درمتابعت نظر غربیان نداند، بلکه درست برخلاف نظر آنان عمل کند و به پیروزی رسد. به عنوان نمونه؛ به دنبال اعلامیه حکومت نظامی در 21 بهمن 57، همه جا شایعه کودتا منتشر گردیدیاران امام که از قبل توسط سرهنگ محمدرضا رحیمی از تصمیم حکومت نظامی مطلع شده بودند بااصرار از امام می خواهند که به جای امنی منتقل شوند، ولی امام با این اقداممخالفت ورزیدند. با طولانی تر شدن ساعات حکومت نظامی عده ای معتقد بودند که رژیم قصد قتل عاممردم را دارد. بنابراین باید مردم را به ترک کردن خیابان ها دعوت کرد. موضوع ازامام سؤال شد. امام ابتدا دو رکعت نماز خواند و سپس فرمودند: «مردمدر خیابان ها بمانند و به منازلشان نروند». آیت الله طالقانی از این که امام دستور لغو حکومت نظامی را داده خیلی مضطرب شدهو با امام تماس گرفته و می گوید: «آقا: اگر خون این مردم ریخته شود نمی توانیمپاسخگو باشیم، رژیم به قصد قتل عام و کشتار مردم را دارد». آیت الله طالقانی بر نظر خود اصرار ورزیدند امام خمینی فرمودند: «اگراین تکلیف الهی باشد شما چه می گویید؟» آیت الله طالقانی با این جمله سکوتکردند بعد از آن آیت الله طالقانی گفت: «یا من بعد از یک عمر از سیاست چیزینمی فهم یا این سید با عالم دیگری ارتباط دارد». و این تدبیر امام ضمن خنثی سازی کودتا منجر به پیروزی نهایی انقلاب در 22 بهمن گردید.

امام همواره مصدر افعالی استثنایی و اقدامات بدیع و شگفت آور بود. نظیر «نامه به گورباچف» و«فتوای اعدام سلمان رشدی» و...، در حقیقت تفاوت امام با دیگران، ناشی از تفاوت جهان بینی او با دیگران است، او برای ایجاد تحول و انقلاب در ایران، به نقطه ای خارج از عالم معیارها و پندارهای غربی اتکا کرد. امام خوب می دانست که نباید و نمی توان تکرار کننده غرب بود. او می دانست که اگر بخواهد در همان بازی و مسابقه معمول و مرسوم نزد غربیان وارد شود، مسابقه را باخته است. این بود که خود مسابقه ای دیگر با قواعد و قوانین جدید ابداع کرد. امام می فرمودند: «ما مامور به تکلیفیم، نه نتیجه» و البته این به معنی نفی محاسبه و مقدماتعلّی اتفاقات اجتماعی و در نظر نگرفتن این که کدام وسیله مقرون به صرفه است و بهکدام هدف می انجامد، نبود. مامور به تکلیف بودن و نه نتیجه، یک موضعدقیقاً ضد پراگماتیستی بود که امام به واسطه آن می خواستند به انقلابیون و مجاهدانبفهمانند که شما نباید به دنبال قدرت مجسم و مادی پیروزی به عنوان هدف اصیل باشیدبلکه به عنوان یک انقلابی مجاهد باید تمام محاسبات لازم را بررسی کنید، چون اینمحاسبات جزء تکلیف است و تکلیف جدای از آنها نیست و در مرحله بعد وارد عمل شوید امااین که شکست می خورید یا پیروزمی شوید، مساله ای کاملا ثانوی است.

6. مردم مداری

امام خود را خدمتگزار مردم می دانست و به نظر و رأی مردم با دیده احترام می نگریست. جمله معروف «میزان رای ملت است» بیانگر توجه خاصی است که ایشان به نظر مردم داشت. امام در حوزه سیاسی با دفاع از نظام جمهوری اسلامی، آن را «حکومت جمهوری، متکی بر آراء عمومی و اسلامی و متکی بر قانون اسلام» تعریف کرد و با تبیین الگوی نظام سیاسی جدید موفق شد نظام سیاسی جمهوری اسلامی را با رأی قاطع اکثریت مردم تثبیت نماید.

امام مردم را ولی نعمت مسئولین دانسته و خدمتگزاری به مردم و حرکت در مسیر تعالیم عالیه دینی را وظایف دولتمردان بر می شمارند: «مسئله، مسئله خدمتگزاری دولت به ملت است، نه فرمانفرمایی دولت به ملت، همین فرمانفرایی جدا می کند شما را از ملت و ملت را از شما، و منشا مفاسد زیاد می شود».  امام عاشق مردم بود و همیشه به فکر سعادت مردم بود. یکی از نزدیکان معظم له می گوید: علاقه امام به مردم، یک علاقه عادی نیست، یک عشق است... واقعاً امام برای مردم می سوزند و مانند یک پدر مهربان همیشه برای فرزندان پاک خود سعادت آرزو می کنند امام بارها در کنار تلویزیون که صحنه های دلخراش فقر و محرومیت نشان داده می شود گریه کرده اند».  در کنار عشق به مستضعفین، شاهد تنفر او از سرمایه داران و مرفهین بی درد می باشیم: «من یک موی کوخ نشینان را به تمامی کاخ نشینان نخواهم داد». از این­رو حضرت امام با تأکید بر نقش مردم در تداوم انقلاب می فرمود: «بی تردید رمز بقاء انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است و رمز پیروزی را ملت می داند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند، که دو رکن اصلی آن انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد».

7. دشمن شناسی

موضوع شناخت جریان های سیاسی واهداف مخفی آنها، از موضوعات استراتژیک و بسیار سرنوشت ساز دوران انقلاب اسلامی است. امام با فراست و تیزهوشی خویش عمیقاً دریافته بود که وجود رگه های الحادی در خط مبارزاتی جامعه اسلامی، نه تنها کمکی به رشد جریان آزادی خواه و استقلال طلب کشور نخواهد کرد، بلکه وجود اینان خود از موانع پیوستن توده های مسلمان و موحد به انقلاب می باشد. دشمن با علم کردن همین چهره های پوچ و وابسته است که چهره مبارزان اسلامی را در نظر توده ها مخدوش می سازد. موضع گیری های صریح و کوبنده امام در برابر جریان های الحادی، صرفا بار مبارزه با آنها را نداشت، بلکه به نحوی ماهرانه زمینه رشد را بر جریان های نفاق نیز سد می کرد و به آنان نیز هشدار بود. به عنوان نمونه اعضاء گروهک منافقین در سال 1350 در نجف اشرف به حضور امام رسیدند و به دنبال دریافت تائیدیه از امام بودند. این موضوع در شرایطی بود که اکثر مبارزین مسلمان و حتی روحانیون انقلابی آنان را تائید می کردند و از امام نیز می خواستند که منافقین را تائید نماید. اما امام علیرغم این سفارشات هرگز آنان را تائید نکرد و از همان ابتدا شناخت دقیق نسبت به ماهیت آنها پیدا نمود.

8. ابتکار عمل

امام در طول رهبری خویش با شناخت دقیق جریانات و مسائل مختلف داخلی و خارجی ابتکار عمل را به دست گرفته و دشمنان انقلاب اسلامی را مبهوت و سردر گم می نماید. «الوینتافلر» در کتاب «جابجایی قدرت» اذعان می کند: «کار بزرگ امام این بود کهبرای اولین بار، یک نفر غرب را با تمامی محتویاتش نادیده گرفت و بجای این که بنشیندو با ما به صورت جداگانه وارد بحث شود، در کل همه ما را دور زد». یکی دیگر از متفکران غربی نیز می گوید امام به گونه ای نظرات خود را طرح کرد که گویی اصلاً فرهنگ غربی وجود ندارد. پس از محاصره اقتصادی، حضرت امام با گرمی از آن استقبال کرده و تصریح می کنند: «اداره کنندگان کاخ سفید باید بدانند که دنیا عوض شده است... گمان نکنند اداره کل جهان به دست آنها است».

در مجموع جامعیت علمی و ویژگی های خاص فردی اجتماعی و سیاسی او، از وی رهبری فرهمند ساخته بود که موفق شد با دم گرم و مسیحایی خود جهان اسلام را جانی دیگر بخشد. امام با احیای مجدد معنویت در جهان معاصر و تاکید بر ابعاد مختلف وجودی انسان و لزوم سامان یابی زندگی سیاسی و اجتماعی بر اساس نیازهای واقعی انسان، کوشید تا هویت انسانی را احیا کند و انسان ها را با واقعیت وجود خویش آشنا سازد. در واقع همین اندیشه ها و آرمان های وجودی بودکه سبب شد در کنار بیداری و جذب قلب ها و روح های آزادیخواهان جهان، معادلات موجود در نظام بین الملل را دگرگون و مقتضیات حاکم بر نظام بین الملل را به چالش کشاند. هنری کسینجر? مشاور رئیس جمهوری آمریکا در دهه 70 اعتراف می نماید: «آیت الله خمینی غرب را با بحران جدی برنامه ریزی مواجه کرد ، تصمیمات او آن چنان رعد آسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه ریزی را از سیاست­مداران و نظریه پردازان سیاسی می گرفت. هیچ کس نمی توانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند ، او با معیار های دیگری غیر از معیار های شناخته شده دردنیا سخن می گفت وعمل می کرد ، گویی از جای دیگر الهام می گرفت ، دشمنی آیت الله خمینی با غرب بر گرفته ازتعالیم الهی او بود او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت.»  تایمز لندن نیز در توصیف حضرت امام(ره) می نویسد: «امام خمینی مردی بود که توده ها را با کلام خود مسحور کرد ، وی به زبان مردم عادی سخن می گفت و به طرفدارای فقیر ومحروم خود اعتماد به نفس می بخشید ، این احساس آن ها را قادر ساخت تا هر کسی را که سر راهشان بایستد از بین ببرند؛ وی به مردم نشان داد که حتی می تو ان در برابر قدرت هایی مثل آمریکا ایستاد و نهراسید».  امام (ره) توانست جسارت و شهادت انتقاد کردن در برابر قدرت ها را به دیگر رهبران جهان و دیگر کشورها انتقال دهد و عملکرد نظام بین المللی را زیر سؤال برند.

د. امام (ره) از منظر اندیشمندان جهان

شخصیت کم نظیر حضرت امام (ره) و تأثیرگذاری شگرف او بر جهان معاصر همواره مورد توجه بسیاری از اندیشمندان و شخصیت های مطرح جهانی بوده است؛  به عنوان نمونه: دکتر «فرانسیسکو اسکودرو بداته» رئیس جوامع اسلامی اسپانیا می گوید: «امام خمینی سبب حیات دوباره اسلام شد.» روبین وود زورث، خبرنگار آمریکایی در تشریح جریان ملاقات خود با امام (ره) در جماران می نویسد: «زمانی که امام خمینی از در وارد می شد احساس می کردم که از لابه­لای آن گردبادی از نیروی معنوی وزیدن گرفت. گویا در ورای آن عبای قهوه ای عمامه مشکی و ریش سفید روح زندگی جریان داشت؛ به طوری که همه بینندگان را محو تماشای خود کرد در آن هنگام حس کردم که با حضور او همه ما کوچک شده ایم و گویا در سالن کسی جز او باقی نمانده است. زمانی که بر روی صندلی خود نشست احساس کردم که نیرویی از وجودش ساطع می شود نیرویی به سان یک گردباد که اگر با دقت نگاه می کردی در می یافتی که نوعی آرامش مطلق در درون آن نهفته است چرا که (امام) خمینی (ره) بسیار جدی و استوار و مسلط بود... . کمترین چیزی که می توانم بگویم این است که گویا او یکی از انبیای گذشته است و یا این که او موسای اسلام است و آمده تا فرعون کافر را از سرزمین خود براند.

روزنامه هرالدتریبون هم که روزنامه جهانی استکبار آمریکاست، درباره امام لب به اعتراف گشوده، نوشت: «آیت الله خمینی(ره) انقلابی خستگی ناپذیری بود که تا آخرین لحظه حیات به آرزوی خود برای پی ریزی یک جامعه اسلامی و حکومت اسلامی در ایران وفادار ماند. آیت الله خمینی در آن چه برای سرزمین باستانی اش می خواست لحظه­ای درنگ نکرد. وی خود را مأمور می دانست که می باید ایران را از آن چه فساد و انحطاط غرب می دید پاک کند و خلوص اسلامی را به ملت باز گرداند».

اسقف خلیل ابی نادر، یکی از رهبران مسیحی لبنان در خصوص اثرگذاری گفتمان و برقراری ارتباط با جامعه مسیحی می گوید: «[امام] خمینی در من تأثیر بسیاری بر جای نهاده است... اگر وی از کلیسای مسیحی می بود، مردم مؤمن وی را قدیس بزرگی می دانستند و او را شفیع خویش قرار می دادند. [امام] خمینی در خارج از ایران پیام دهنده همزیستی میان مسیحیان و مسلمانان می شد. من به عنوان یک روحانی مسیحی، جمهوری اسلامی ایران را درک می کنم. اگر شانس آن را داشتم که با [امام] خمینی بزرگ گفتگویی داشته باشم با روح مسیح(ع) و محمّد(ص) همان خط و راه را در پیش می گرفتیم».  و به تعبیر اندیشمند پسامدرنفرانسوی، میشل فوکو، «امام خمینی (ره) منادی معنویت و روحی جدید برای جهان بی روح در عصر حاضر گردید».  و به اعتراف فاینشنال تایمز چاپ لندن؛ «تردیدی نمی باشد که ایشان یکی از مردان بزرگ تاریخ در این قرن بود کمتر کسی را امروز می توان یافت که از جاذبه و نفوذی همانند آن چه که نه تنها در ایران بلکه در جهان داشت برخوردار باشد و توجه قدرتهای بزرگ را تا این حد به خود معطوف دارد». راویل عین الدین، مفتی اعظم مسلمانان روسیه و امام جمعه مسکو نیز می گوید: «تفکرات و اندیشه های امام خمینی (ره) بزرگترین تحول را در جهان اسلام بوجود آورده است. امام با افکار و اندیشه های خود به ما هشدار داد که هر نظامی بدون اتکا به معنویت، محکوم به فنا است».  و نلسون ماندلا، رئیس جمهوری سابق آفریقای جنوبی ضمن تمجید از شخصیت استثنایی امام خمینی تاکید می نماید: «رهبری منحصر به فرد امام بود که توانست با دست خالی، انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی برساند».

قیام حضرت امام (ره) هم از حیث نظری، هم از حیث آرمانی و هم از حیث عملی تأثیرات و تحولات شگرف و قابل توجهی را بر جهان غرب بر جای گذارده است. همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند امام (ره) مبشر دوران جدیدی درتاریخ حیات بشری است که مطالبات معنوی بشر و رویکرد دینی و مذهبی انسان بیش از ادوار گذشته وچند قرن اخیر، جلوه گر خواهد شد ، البته: «امام خمینی (ره) پیامبر تازه ای نبود ، اما او از یادآوران بود ، ازمخاطبان «انت مذکر» که عهد فطری مردمان با خداوند را به آنان یاداوری کرد وپس از چند قرن که از هبوط بشر در مصداق جمع کلی می گذشت چون اسلاف خویش از ابراهیم واسماعیل ومحمد (ص) دور ه ای از جاهلیت وعصر دیگری از دینداری را آغاز کرد، این عصر تازه را باید عصر امام خمینی (ره) نام نهاد». و«این دوران [عصر امام خمینی (ره)] دوران اسلام ودوران غلبه ارزش های الهی ومعنوی است ، این دوران، دوران امام خمینی(ره) می باشد وان شاء الله جوان های ما این آینده را خواهند دید».

 






نوشته شده در تاریخ جمعه 93 خرداد 9 توسط سید داود