در سالهای اخیر علاقه مردم غرب به پدیده هولوکاست افزایشیافته است. تحقیقات نشان میدهد که حجم مطالب منتشر شده در رابطه با هولوکاست در دهه 1990 ده برابر دهههای 1940 و 1950 میلادی است. این موج علاقه به کشف حقایق تاریخی و مقابله با تبلیغات هالیوودی و ژورنالیستی و تاریخنگاری رسمی به ایجاد یک مکتب جدید تاریخنگاری انجامیده که به "تجدیدنظرطلبی" (رویزیونیسم) یا "تاریخ واقعی" معروف است.
معمولاً از پل رازینیه فرانسوی بهعنوان بنیانگذار این مکتب یاد میکنند. رازینیه در زمان جنگ دوّم جهانی از اعضای جنبش مقاومت فرانسه بود که بهوسیله گشتاپو دستگیر شد و به اردوگاه بوخنوالد اعزام گردید و تا پایان جنگ در اردوگاههای مختلف نازی زندانی بود. پس از جنگ وی عالیترین نشان مقاومت را از دولت فرانسه دریافت کرد و سپس به عرصه تحقیقات تاریخی روی آورد، در زمینه جنگ دوّم جهانی به تحقیق و انتشار کتاب پرداخت و از جمله به ترسیم وضع اسفناک اردوگاههای جنگی نازی دست زد. ولی او بتدریج در جریان تحقیقش به نظراتی رسید که تصویر رسمی را کاملاً نفی میکرد.رازینیه اعلام کرد که اولاً، افسانه اتاقهای گاز برای کشتار زندانیان - اعم از یهودی و غیر یهودی - مطلقاً صحت ندارد. ثانیاً، در دوران جنگ هیچ سیاستی از سوی آلمان برای کشتار جمعی یهودیان اروپا وجود نداشته است. ثالثا، یهودیان کشته شده در دوران جنگ بین 900 هزار تا یک و نیم میلیون نفر هستند نه 6 میلیون نفر و این افراد مانند دیگران در جریان جنگ یا در اثر بیماریهای مسری، بهویژه تیفوس، از بین رفتند.
امروزه دو مورخ صاحب نام بهعنوان مهمترین هواداران مکتب تاریخنگاری واقعی شناخته میشوند: اولی، «دیوید ایروینگ» انگلیسی است. ایروینگ مورخ بسیار معتبری است در حدی که برخی نشریات سرشناس انگلیس نوشتهاند هیچ کس نمیتواند درباره جنگ دوّم جهانی کار کند و پروفسور ایروینگ را نادیده بگیرد. او اولین کسی است که خاطرات 75000 صفحهای گوبلز را بهدست آورد و روی آن کار کرد. این خاطرات بهمدت 50 سال برای مورخین ناشناخته بود و در آرشیوهای سری ارتش سرخ شوروی نگهداری میشد.
ایروینگ پس از یک کار شش ساله بر روی اسناد سری شوروی سابق اولین بیوگرافی کاملاً مستند هیتلر را منتشر کرد با نام جنگ هیتلر که جنجال فراوان بهپا نمود و کار وی را به دادگاه کشانید. ایروینگ در کتاب جنگ هیتلر مدعی است که اصولاً در دوران جنگ هیچ نوعی از کشتار یهودیان (هولوکاست) در کار نبوده است. ایروینگ نشان داد که مهمترین اسناد جنگ دوّم جهانی همه بهطور مرموزی مفقود شدهاند. بسیاری از یادداشتهای روزانه سران آلمان و ایتالیا که تا مدتی پیش در آرشیوهای شوروی سابق و آلمان و سایر کشورهای اروپایی موجود بود به سرقت رفته و پنهان یا معدوم شده است. او از جمله اشاره میکند به یادداشتهای روزانه موسولینی که زمانی موجود بود و اکنون نیست.
ایروینگ معتقد است که اولاً، در آشویتس و سایر اردوگاههای نازی اتاق گاز وجود نداشته است. ثانیاً، هیتلر هیچ اطلاعی از وجود اتاقهای مرگ و برنامه سازمانیافته برای کشتار یهودیان نداشته است. (ایروینگ برای کسی که بتواند ثابت کند هیتلر از هولوکاست مطلع بوده جایزهای به مبلغ 1000 پوند تعیین کرده است.) ثالثاً، یک توطئه جهانی وجود دارد که به مورخین اجازه تحقیق بیطرفانه و برکنار از پیشداوری در زمینه هولوکاست را نمیدهد. رابعاً، رقم شش میلیون کشته یهودی در جنگ دوّم صحت ندارد و تعداد مقتولین یهودی کمتر از یک میلیون نفر است که در اثر بیماری یا در جریان جنگ، مانند دیگران، کشته شدهاند نه در اثر طرح سازمانیافته امحاء جمعی.
دومین مورخ سرشناس هوادار مکتب تاریخنگاری واقعی، «رابرت فوریسون» فرانسوی است. پروفسور فوریسون و خانوادهاش نیز، مانند رازینیه، در زمان جنگ از آلمانیها آزار فراوان دیده بودند. او مؤلف کتابهای متعددی است و ثابت میکند که اتاق گاز و سیاست امحاء جمعی یهودیان صحت ندارد. فرد صاحب نام دیگر در این عرصه فرد لوختر آمریکایی است. لوختر مورخ نیست بلکه مهندس متخصص ساختمان زندان است. او برای تحقیق به لهستان رفت و در بازگشت گزارش 196 صفحهای خود را منتشر کرد که به گزارش لوختر معروف است. او در این گزارش وجود اتاقهای گاز را منکر شد. او ثابت کرد که اتاقهای گاز در آشویتس و سایر اردوگاههای لهستان پس از جنگ دوّم جهانی با هدف جلب توریسم بهوسیله حکومت کمونیستی لهستان احداث شده است.
در این زمینه افراد سرشناس دیگری نیز کار کردهاند: گرمار رودلف مؤلف کتابی در انکار اتاقهای گاز آشویتس است. ارنست زوندل کانادایی کتابی نوشته با عنوان آیا واقعاً شش میلیون نفر کشته شدهاند؟ دیوید هوگان کتابی دارد با عنوان افسانه شش میلیون نفر. دکتر بروزات تحقیقی دارد درباره اتاقهای گاز در داخائو و اثبات میکند که نه در داخائو، نه در بوخنوالد و نه در سایر اردوگاههای آلمانی اتاق گاز برای کشتار یهودیان و سایر زندانیان وجود نداشته است. و بالاخره رژه گارودی، عضو جنبش مقاومت فرانسه در زمان جنگ دوّم، که او نیز، بر اساس تحقیقات محققین پیشگفته، نشان میدهد که هولوکاست صحت ندارد و یک افسانه ساختگی است.
سرعت جهانی شدن اسلام در قرون گذشته برای بسیاری از دولتهای غربی به عنوان زنگ خطری بود که برای مقابله با آنها به صدا در آمد و دولتهای غربی تنها سد قوی در مقابل زیادیی خواهیهای خودشان را در جهان اسلام دیدند به همین علت دست به دسیسه چینی عظیم در برابر این سد بزرگ زند و با توجه به شرایط زمان به دو حرکت و دسیسه بسیار بزرگ دست زند که یکی از آنها توهم هولوکاست بود و دیگری برنامه یازده سپتامبر . با کمال تاسف هریک از این اقدادمات و دسیسه های جهان غرب ضربه بسیار مهلکی به پیکره جهان اسلام وارد کرد نتیجه برنامه شوم هولوکاست پیدایش غده سرطانی اسرائیل در دل جهان اسلام شد و نتیجه برنامه شوم یازده سپتامبر اشغال کشور های افغانستان و عراق بود که برای جهان اسلام بسیار گران تمام شد ولی با کمال تاسف تعداد از سران کوتاه بین جهان اسلام نیز در این بین آب به آسیاب دشمن ریختند برای واکاوی این دسیسه ها مطالبی را در زیر می آوریم :
بررسی افسانه هولوکاست و دلایل انکار آن توسط پروفسور ری گودوین
پرفسور ری گودوین (Ray Goodwin)، استاد تاریخ در دانشگاههای آمریکا، با ارائه مقالهای در نشریه "بارنزریویو " افسانه نسلکشی یهودیان معروف به هولوکاست و همچنین استدلالات و مباحث مخالفین وجود چنین پدیدهای را مورد بررسی قرار داد. (Barnes Review)، استدلالات و عقاید به اصطلاح "منکرین هولوکاست " را به طور خلاصه تشریح کرده است.
پرفسور گودوین نحوه آشنایی خود با آثار به اصطلاح "منکرین هولوکاست " را چنین بازگو میکند: آنچه که به محض آغاز تحقیقات نظر محقق حاضر را جلب کرد مباحثات و استدلالهای معتبر محققین مکتب تاریخ حقیقی علیه وجود برنامه انهدام یهودیها بود. عدم امکان تکنیکی و فیزیکی وجود اتاقهای گاز و کورههای آدمسوزی آنگونه که "شاهدین عینی " در دادگاههای پس از جنگ توصیف کرده بودند، فورا به صورت حقیقت علمی هویدا گردید. متأسفانه هیچگاه به مدافعین اجازه ندادند که این ادعاها را زیر سؤال برند و یا آن شاهدین عینی را مورد استنطاق و بازجویی دقیقتر قرار دهند. قبل از اینکه این ادعاها را تجزیه تحلیل نماییم منشأ پیدایش "انکار " را مورد بازبینی قرار میدهیم تا بتوانیم مجادلات و مباحثات محققین مکتب تاریخ حقیقی را بهتر بفهمیم.
پرفسور ری گودوین در ابتدا با اشاره به منطقه ممنوعهای که هولوکاست را در میان گرفته و آن را از هر گونه بحث و بررسی علمی دور نگه داشته، مینویسد: چگونه یک نفر که زمین را صاف میداند میفهمد که زمین واقعا گرد است؟ چگونه فرد آنچه را که دهههای متمادی به عنوان "حقیقت مطلق " انگاشته میشد کنار کنار گذارده و یک جهانبینی کاملا متضاد با آن را میپروراند؟ بسیاری از محققین صادق شغل خود را از دست دادهاند و زندگی کاری خود را ویرانشده یافتهاند تنها بدین علت که جرأت کرده و داستان "هولوکاست یهودی " را آشکارا زیر سؤال بردهاند. هولوکاست برخلاف اکثر وقایع تاریخی "غیر قابل سؤال " و "ورای هر گونه بحث و جدل " انگاشته می شود. چه کسانی هولوکاست را اینگونه فرض میکنند و چرا؟ این آن چیزی است که باید بدانید. چرا این موضوع چنان مقدس و خارج از دسترس تحقیقات صادقانه قرار داده شده است؟
پرفسور گودوین در باره ادعاهای بازماندگان هولوکاست می نویسد: "مدرک نادرستی که واقعی به نظر میرسد " عبارتی است که در هنگام مواجهه با هر نوع داستان مرتبط با اردوگاههای مرگ ناسیونالسوسیالیسم آلمانی باید آن را به خاطر آورید. "مدرک نادرستی که واقعی به نظر میرسد " برچسب موجود بر روی تمام داستانهایی است که "شاهدین عینی " و "بازماندگان " هولوکاست تعریف میکنند. این ادعاها و اتهامات برای مدتهای مدیدی بدون هیچ نوع چالشی به صورت امر مسلم پذیرفته میشدند. این نه یک فرد، بلکه یک ملت است که متهم و محکوم به کشتار دستهجمعی شده و هیچگاه اجازه داده نشده که از خودش دفاع کند. نویسنده در ادامه به معرفی آثار پرفسور رازیر در حوزه "انکار هولوکاست " میپردازد: وی زمانی که در این اردوگاهها ساکن بود هیچ یک از این فعالیتهای مورد ادعا را مشاهده نکرده بود (و البته یقینا رازیر عاشق آلمانها نبود). وی ابتدا کتابی با موضوع نابودی یهودیان با عنوان "دروغ اولیسز " منتشر کرد، سپس در سال 1964 کتاب دیگری با نام "درام یهودیان اروپا " به رشته تحریر درآورده و در آن افسانه "هولوکاست " را زیر سؤال برد.
این استاد تاریخ دانشگاههای آمریکا با اشاره به واژهشناسی عبارت "هولوکاست "، میافزاید: اولین کاری که در راه کشف حقیقت انجام دادم یافتن تعریفی برای واژه "هولوکاست " بود که در کتابهای بیشماری که درباره این موضوع نگاشته شده میتوان به راحتی بدان دست یافت. تعریف مذکور چنین است: "نابودی برنامهریزی شده حدودا 6 میلیون نفر از اعضای نژاد یهودی، توسط آلمان ناسیونالسوسیالیست، عمدتا با استفاده از گاز زیکلون - بی (Zyklon B) (مادهای شیمیایی حاوی هیدروژنسیانید) در اردوگاههای مختلف جنگ جهانی دوم. " با توجه بدین تعریف تحقیقاتم را آغاز کردم.
در ادامه مقاله حاضر به تشریح چگونگی آغاز نهضت حقیقتجویی در مورد تاریخ هولوکاست پرداخته میشود: پرفسور پل رازینیر (Paul Rassinier) از فرانسه اولین کسی بود که در سال 1961 در کتابی ادعاهای مربوط به نسلکشی را زیر سؤال برد. (پی. یوکی (P. Yockey) در کتابی به نام "قدرت مطلقه "، چاپ 1948، در مورد این ادعاها ابراز تردید کرد اما مستقیما بدین موضوع نپرداخت.) رازینیر، سوسیالیست عضو نهضت مقاومت فرانسه در طی جنگ جهانی دوم توسط آلمانها دستگیر شده و به اردوگاههای بوچنوالد (Buchenwald) و سپس دورا - میتلباو (Dora-Mittelbau) منتقل شد. وی در سال 1945 آزاد شد و در حالیکه از ناتوانی جسمی رنج میبرد به فرانسه بازگشت و اندک مدتی بعد از آنچه میدید و میشنید بهتزده شد. وی سپس علیه ادعاهای مرتبط با "نسلکشی " در اتاقهای گاز طغیان کرد بالاخص زمانی که این ادعاها در مورد دو اردوگاه محل زندانی وی مطرح میگشتند.
در سالهای اخیر علاقه مردم غرب به پدیده هولوکاست افزایشیافته است. تحقیقات نشان میدهد که حجم مطالب منتشر شده در رابطه با هولوکاست در دهه 1990 ده برابر دهههای 1940 و 1950 میلادی است. این موج علاقه به کشف حقایق تاریخی و مقابله با تبلیغاتهالیوودی و ژورنالیستی و تاریخنگاری رسمی به ایجاد یک مکتب جدید تاریخنگاری انجامیده که به تجدیدنظرطلبی (رویزیونیسم) یا تاریخ واقعی معروف است.
معمولاً از «پل رازینیه» فرانسوی بهعنوان بنیانگذار این مکتب یاد میکنند. رازینیه در زمان جنگ دوّم جهانی از اعضای جنبش مقاومت فرانسه بود که بهوسیله گشتاپو دستگیر شد و به اردوگاه «بوخنوالد» اعزام گردید و تا پایان جنگ در اردوگاههای مختلف نازی زندانی بود. پس از جنگ وی عالیترین نشان مقاومت را از دولت فرانسه دریافت کرد و سپس به عرصه تحقیقات تاریخی روی آورد، در زمینه جنگ دوّم جهانی به تحقیق و انتشار کتاب پرداخت و از جمله به ترسیم وضع اسفناک اردوگاههای جنگی نازی دست زد. ولی او بتدریج در جریان تحقیقش به نظراتی رسید که تصویر رسمی را کاملاً نفی میکرد.